تاریخ انتشار : شنبه 8 مرداد 1401 - 23:14

به نگارش

“حزن عاشورایی و شادی معنوی”

“حزن عاشورایی و شادی معنوی”
تعابیری که در فرهنگ ایرانی پیرامون حزن، اندوه یا غم وجود دارد، بیانگر این است که "غم" یکی از عواطف پایه ای یا بنیادین بشرهست. پیرامون پایه و بنیادین گونه انسانی اختلاف نظر وجود دارد، اما روی ۴ تا عاطفه پایه ای( غم، شادی، تنفر، خشم) اتفاق نظر دارند. از ترکیب این عواطف پایه ای،عواطف ثانوی شکل می گیرد.

 به نام ایزد دادار

“حزن عاشورایی و شادی معنوی”

“صبح خرد” “سید حسین حسینی”؛ در اینجا یک نوع ایده‌های تازه و پیشنهادی مطرح می شودچنانچه مقبول صاحب نظران روشنفکران و عالمان برجسته نبود انتظار هست که تذکر دهید نقد بکنید تا من هم اصلاح کنم. این بحث یک نوع بحث بی طرف یاهمان ایده های تازه می باشد که امیدوارم چه بسا نیاز به اندیشه ورزی مجدد میباشد.
مسئله این است که در واقع آیا این مناسک ها و عزاداری ها توسط شیعیان در ایام محرم تا بعد از آن انجام می شود حزن هست یا نیست و اگرهست چه نوع حزن غمی هست و آیا در مجموع این مناسک و عزاداری ها است ویژگی فرهنگی مطلوبی است یا خیر؟
مستحضر هستید که نقدهای بسیاری مطرح شده که شیعه یک مذهب غمگینی است. عزاداری ها وقتی زیر لوای دین گسترش پیدا کند نقد می شوند. در واقع این آسیب زا هست. پژوهشگران خارجی که از ایران دیدن کردند و عزاداری ها و سوگواری ها که ما را دیده اند درباره غمگین بودن مذهب تشیع سخن گفته اند. برخی حتی گفته اند تشیع یکی از غم انگیز ترین مذاهب جهان بشری است. دراین نوشته نگارنده به دنبال این است که آیا این گونه هست یا نیست و آیا میشود به شکل دیگری هم پدیده ماه محرم ومناسک و سنت عاشورایی نگاه کرد. به دنبال این هستیم که آیااین امکان است که ما جهت‌گیری‌های تازه‌ای از این فرهنگ دینی فرهنگ خودمان داشته باشیم که بتوانیم به این نقدها پاسخ دهیم و در واقع از حزن و اندوهی سخن بگوییم که مطلوب است و می‌تواند تکمیل کننده شادی باشد،آن وقت چه اقدامات فرهنگی تازه ای باید انجام دهیم در واقع مسئله اصلی این نوشته این است.
تعابیری که در فرهنگ ایرانی پیرامون ‏حزن، اندوه یا غم وجود دارد، بیانگر این است که “غم” یکی از عواطف پایه ای یا بنیادین بشرهست. پیرامون پایه و بنیادین گونه انسانی اختلاف نظر وجود دارد، اما روی ۴ تا عاطفه پایه ای( غم، شادی، تنفر، خشم) اتفاق نظر دارند. از ترکیب این عواطف پایه ای،عواطف ثانوی شکل می گیرد. این را هم اضافه کنیم که هر کدام از این عاطفه ها بر ما برونداد چهره ای دارند وذات غم در چهره ما دیده می شود، اگر شادمان باشیم بروزات چهره ای شادی غیره. این بروزات چهره ای زبان عاطفه ها هستند.
پس غم یکی ازعواطف پایه انسان است. عواطف انسانی همواره تحت تاثیر محرکات بیرونی یا احوالات درونی رویدادها و تجربه های درونی و بیرونی هستند.
وقتی بررسی می کنیم که غم یا اندوه چگونه به انسان وارد می شود وچه شرایطی دارد میتوانیم تعدادی از اشکال و انواع آنرا به دست بیاوریم. نگارنده در این مطلب تعدادی از اشکال غم را که به دست آورده است مطرح می کند تا بعد بتوانیم متذکر بشویم عاشورا چگونه میتوانیم فهم بکنیم. در حال حاضر مناسک شیعی چگونه فهم و معنا می شوند و تقریباً با آن مواجه می‌شوند.؟ تا اطلاع ثانوی ۱۲مورد غم را که تشخیص داده ام که می توان با تعمق، تفکرو بررسی بیشتر تجربه های بشری و تاریخ گونه‌ی انسانی اشکال دیگری از انواع غم را به دست آورد.
۱- غم ناشی از فقدان: فقدان چیزی یا کسی که ما به آن تعلق داریم وقتی آن را از دست میدهیم غمگین می شویم مثل از دست دادن معشوقه مان ویا عزیزانمان.
۲- غم ناشی از شکست برای نیل به اهداف معین: مثل شکست در کنکور خیلی از کوششهای ما ممکن است منجر به موفقیت نشود لذا ما را غمگین می کند.
۳- غم ناشی از سلامتی:
۴- غم ناشی از دگر دوستی و مسئولیت های اخلاقی: وقتی ما به عنوان یک انسان غم و درد رنج اطرافیان مردمان جهان و ایران را می‌بینیم غمگین می شویم.
۵- غم ناشی از حفره های تهی: مانند غم ناشی از تنهایی، پوچی، مسئله مرگ، مسئله آرامش و حفره هایی که با وجود آدمی همراه هست تولید غم می کنند.
۶- غم هایی که منشا بیولوژیکی دارند: دلیل بالا و پایین شدن هورمون ها یا خواب زیاد ممکن است غمگین شویم یا خواب نامناسب
۷-غم های ناشی از اندیشه ورزی و تأمل صرف: هرکه درک بالاتری دارد غمگین تر می کند.
۸- فیلم هایی که مخصوص شعراست.
۹- غم ناشی از فاصله کسی یا چیزی
۱۰- غم ناشی از افتادن در وضعیت های ناخشنود کننده: مثلاً در شغل نامناسبی هستیم یا در روابط نامناسبی به سر می بریم.
۱۱-غم ناشی از اندیشیدن به تهدیدات اجتماعی: اندیشیدن به این تهدیدات می تواند مارا غمگین کند یا ما به این تهدیدات فکر می کنیم. مثل غم ناشی از تهدید ویروس کرونا ،یا افزایش اعتیاد
۱۲- غم ناشی ازتذکر یا تذکار: فرایند وجودی و اخلاقی است که می‌تواند ما را خودآگاه کند و ما را تذکر دهد.
تذکرآن فرایند فکری یا فرآیند وجودی و اخلاقی است که می‌تواند ما را خود آگاه کند و ما را وادار کند به ارزیابی خویشتن و این ارزیابی ما را تنظیم می کند واقعا و اقسام دارد:
 الف) غم ناشی از ارزیابی که اخلاقی: مثلاً خود را ارزیابی می‌کنیم که به لحاظ اخلاقی تا این لحظه موجود مطلوبی بوده ایم یا رفتاری غیر اخلاقی از من سر زده است و اگر ارزیابی ام خیلی مطلوب باشد مارا راغمگین می‌کند.
ب) غم ناشی از ارزیابی عمر: عمر خود را چگونه گذرانده ام آیا نمی توانست بهتر از این باشد و اگر ارزیابی از دوران عمر منفی باشد فرد را غمگین می کند.
ج) غم یادآوری حیات بزرگان نحوه زیست آنها: مثلا بزرگان را به خاطر می آوریم ومی بینیم آنها چه قدرانسان های والایی بوده اند وبعد خودرا ناخواسته باآن بزرگان مقایسه میکنیم اگردراین مقایسه با آنها ارزیابی منفی از خود پیدا کردیم سبب میشود بین آن چه هستیم وآنچه باید باشیم فاصله باشد به تعبیر دکتر شریعتی اگر بین من آن طورکه هست ومن آن طورکه باید باشد فاصله بیشتر می بینم ناراحت تر وغمگین تر می شویم.
مناسک عاشورایی از چه نوع مناسکی هستند؟آیا حزن عاشورایی در کدام یک از انواع ۱۲ گانه حزن فوق قرار می گیرند؟
مناسک را می توانیم از جهت نسبتی که به حافظه دارند به انواع و اقسامی تقسیم کنیم لذا می توان از سه نوع مناسک سخن گفت: ۱) مناسک به مثابه یادبود: در زبان انگلیسی remember ومشتقات آن به معنای یاد بود هست. این نوع مناسک نوعی یادآوری از فقدان مرگ اشخاص هست که ما نامهای آنهارا به یاد می آوریم.۲) نوع دیگری از حافظه هست که به آن یادکردن از گذشته می گویند: یک فرد یا گروهی از افراد تجربه های گذشته زندگی فردی یاگروهی خود را بازگو می کنند .که نگارنده آنرا یادکردن تجربه های شخصی گروهی یا نسلی افراد می نامد. در زبان انگلیسی remenised می باشد. ۳) نوع سوم از به یاد آوردن داریم که با دوتای دیگر متفاوت است.نوع اول یادبود اشخاص ونوع دوم یادبود تجربه های شخصی و گروهی نامیده شد اما نوع سوم به یاد آوردن همراه با تذکر می گوییم: چیزی را به یاد می آوریم تا به ماتذکر دهد واین در واقع بار اطلاعاتی دارد مثلا آقای فلانی باید ساعت ۱۰ صبح فلان مکان بروی .یک ساعت قبل از آن تذکر داده می شود. این نوع یادآوری هشدار دهنده است و اطلاع به فرد داده می شود.تذکر دراینجا یا اخلاقی است یا باروجودی دارد که به ابعاد وجودی فرد بر می گردد.(remind).
مناسک چه کارکردی دارند:در اینکه مناسک احساسات و عواطف انسان را بر می انگیزانند اتفاق نظر وجود دارد.برخی از مناسک عاطفه غم را، برخی عاطفه شادی را ،برخی عاطفه خشم را و برخی عاطفه نفرت را برمی انگیزانند.پس یکی از کارکردهای مناسک برانگیختن عواطف هست. کارکرد دیگر مناسک مربوط به بحث امروز هست .وآن کارکرد احضار خاطره ها است ،براساس آنچه که تا اینجا گفته ایم مناسک را به سه نوع تقسیم می کنیم .الف) مناسک به مثابه یاد بود هست.پنج شنبه سرخاک مردگان رفتن مناسک یادبود را برگزار می کنیم .ب)نوع دوم :مناسک به منزله مرور خاطره ها و تجربه ها ،یا یاد کردن تجربه ها در واقع افراد دورهم می نشینند و از تجربه های گذشته صحبت می کنند.نمونه آن مناسک شب یلدا ،و…….. است واز طریق این مناسک کوچکترها را نصیحت میکنند که میتوان آنرا درمان از طریق مناسک نیز نامید ومناسک انجام می شود علیه فراموشی. یکی از مسائل بنیادین بشر فراموشکاری است .بسیاری از چیزهایی که نباید فراموش کنیم فراموش می کنیم وبسیاری از چیزها را که باید فراموش کنیم گاهی نمیتوانیم فراموش کنیم.یکی از مسائل این است که تلاش کنیم فراموش نکنیم و این وظیفه مناسک است که به ما یاد آوری کنند فراموش نکنیم .
مناسک به مثابه یاد بود با چه نوع غمی همراه هست: مناسک با غم فقدان سرکارودارد .عزیزانمان را ازدست داده ایم . چیز مهمی از دست داده ایم وبرای آن یادبود برگزار می کنیم .مناسک به مثابه یادکرد خاطره ها و تجربه ها با غم نوستالوژی پیوند دارد.من به گذشته فکر می کنم وبه یاد آن حسرت خوری می کنم،دچار نوستالوژی می شوم(در اینجا من نوستالوژی را اصطلاحا به حسرت خوری ترجمه می کنم) که این هم به غم فقدان نزدیک است،اما گاهی ممکن است افعال تذکر در آن هم نهفته شود اما مناسک به مثابه یاد آوری و تذکر با غم ناشی از تذکر مرتبط است یعنی من در مناسک شرکت می کنم ونوعی تذکر اخلاقی و وجودی دریافت می کنم ،خود اررزیابی می کنم واین وظیفه من را سنگین می کند.
 سبز درختی است که روبه بالا وروبه خورشید می رود وبه تعالی حرکت می کند.نگارنده حرفم این است که اگر این سخنان من معقول ومعنادار هستند در جهت تبدیل تدریجی مناسک شیعی حرکت کنیم .محتواها ،محرک ها وزمینه های محیطی عاشورا را عوض کنیم و آرام وآرام رفتارهایمان را عوض کنیم ومناسک را از سمت مناسک غم فقدان به سمت مناسکغم ناشی از تذکار یا تذکر سوق دهیم و آرام آرام غم فقدان را کنار بگذاریم..
انتهای بحث را مزین می کنیم به شعر زیبایی از مولوی. در دفتر ششم مثنوی ابیاتی دارد که بیان می دارد مناسک عاشورایی را از نوع سوگ وغم فقدان نگیرید”” این نوع مناسک را نقد می کند و در واقع مناسک را نوعی زایندگی ورشد تعالی در آن می بیند ” مولوی امام حسین را انسان والایی می داند.
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت پر همی‌گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد قصد جست و جوی آن هیهای کرد
پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد چیست این غم بر که این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد که بمرد این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او و القاب او شرحم دهید که غریبم من شما اهل دهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرم تا ازینجا برگ و لالنگی برم
آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای
روز عاشورا نمی‌دانی که هست ماتم جانی که از قرنی بهست
پیش مؤمن کی بود این غصه خوار در عشق گوش عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح
——-
گفت آری لیک کو دور یزید کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند
روز ملکست و گش و شاهنشهی گر تو یک ذره ازیشان آگهی
ور نه‌ای آگه برو بر خود گری زانک در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرابت نوحه کن که نمی‌بیند جز این خاک کهن
ور همی‌بیند چرا نبود دلیر پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر
در رخت کو از می دین فرخی گر بدیدی بحر کو کف سخی
آنک جو دید آب را نکند دریغ خاصه آن کو دید آن دریا و میغ
سوالی که اینجا به ذهن می آید این است که مناسک عاشورا کدام یک از اینهاست. یا وقتی ما در مناسک عاشورا شرکت می کنیم دچار کدام یک از انواع حزن ها می شویم.حزن عاشورایی کدام یک از اینهاست؟ .عمدتا مناسکی که شیعیان در ایران برگزار می کنند از نوع مناسک یادبود است وحزنی که بروز می دهند و علائم و نشانه هایی که در آن مناسک وجود دارد به نظر می رسد بیشتر از نوع غم فقدان است ومحرک هایی که به کار برده می شود (رنگ سیاه) رنگ عمده است.مادر مناسک عاشوراا یه نوع رنگ(سیاه،سرخ و سبز) داریم.سیاه در فرهنگ ما ایرانیان نشانه غم هست. سبز نشانه زایندگی زندگی وسازندگی است،قرمز یا سرخ نشانه خون،مبارزه و ایستادگی است. خوانندگان مستحضر هستند که رنگ سیاه در عزاداری های ما برجسته تراست و بیشتر در زمینه های مناسک عاشورا دیده می شود.وقتی به سرو سینه می زنیم نشانه عزاداری هست یعنی ما سوگوار هستیم.به نظر می رسد شیعه ایرانی مناسک عاشورایی را به مناسک یادبود تبدیل کرده است.برای نگارنده که از کودکی در فرهنگ ایرانی بزرگ شده است روز عاشورا روز غم بوده است ویادم هست جوان که بودم بزرگترها توصیه می کردند که لباس سیاه بپوشید وبرتن فرزندان خردسال نیز لباس سیاه می پوشیدند .سوال اینجا هست مگر نه این است که امام حسین (ع) انسان بسیاروالایی است پس چرا ما سوگوار باشیم وبرای نشان دادن این سوگواری لباس ساه بپوشیم. اعتقاددارم باید در مناسک عاشورایی شرکت کنیم واز این مناسک تذکر وجودی ، اخلاقی و شخصیتی بگیریم. امام حسین (ع) به عنوان یک انسان بسیاروالا باید به ما هشدار دهد ،یاد امام حسین در مناسک عاشورایی باید برای ما هشدار دهنده باشند.یقه مارا بگیرد که چرا این جور هستی؟باید حسینی باشی وباید خود را اصلاح کنی؟شمایی که از حسین دم می زنی چرا اینقدر پست فطرت،بدکار،ناصالح،هستی؟چرا اینقدر ضعف اخلاقی دارید؟چرا به جای عزای حسین بن علی (ع) برای خودت عزا نمی گیری و روی خودت کار نمی کنی ؟یاد این انسان والا برای ماها باید این طورتذکر دهنده باشد.امام حسین بر سر یک دوراهی عزت و ذلت قرارگرفت که راه عزت را انتخاب کرد وما هرروز در هرلحظه در دوراهی هایی قرار می گیریم کل یوم عاشورا و کل الارض کربلا.یعنی هر لحظه در دوراهی های هستی باید خود را انتخاب کنیم واینجا اگر تابع حسین (ع) هستیم باید انتخاب هایی بکنیم که حسینی وار باشد.این ها همه تذکر هستند که داستان عاشورا به ما یاد می دهد.از این رو نگارنده مناسک عاشورایی را به مثابه تذکار یا تذکر دهنده و یاد آور قلمداد می کند.حزنی هم که از این مناسک به ماها دست می دهد حزن تذکار هست نه حزن فقدان یا نوستالوژی.این حزن حزنی نیست که در تقابل با شادی باشد بلکه مکمل شادی است. شادی مراتبی دارد حزن هم مراتبی دارد وبرخلاف تصور عامیانه که شادی و غم را مقابل هم قرار می دهند این گونه نیست.در واقع شادی هایی داریم که معطوف به خیر محدود است وشادی هایی داریم که معطوف به خیر نامحدودمی باشند.همین طور غم هایی داریم که معطوف به خیر محدود و غم هایی داریم که معطوف به خیر نامحدود است.
اصل بحث نگارنده این است که غم هایی که معطوف به خیر نامحدوداند مکمل شادی های معطوف به خیر نامحدود هستند و حزن عاشورایی از آنجائیکه درواقع تذکر دهند و یاد آور هست کار کرد تذکر دارد، حزنی است که در واقع مکمل شادی های معنوی ماست. اگر مناسک را به این معنا که عرض کردیم فهم کنیم واجرا کنیم،نه تنها نامطلوب نیست وآثار فرهنگی نامطلوب ندارد بلکه بسیار انسان ساز وآگاهی بخش است ومی دانیم که سبب رشد ما می شود،این مناسک می تواند رشد دهنده انسان باشد. شوربختانه آن چیزی که درجامعه ماهست بیشتر مناسک ازنوع یادبودهستوحزنی ناشی از این مناسک حزن از نوع فقدان است.پیشنهاد می شود کسانی که می خواهند جامعه ما در جهت اجتماعی و فرهنگی مطلوب ترحرکت کند که روی این موضوع کار کنند که مناسک عاشورایی را که بیشتر از نوع غم فقدان است به سمت مناسک عاشورایی از نوع تذکر ویاد آور سوق دهند .برای این کار لازم است که شکل عزاداری هایمان را به قدری عوض کنیم،نوع رفتارها را در عزاداری ها تغییردهیم ومحرک های محیطی مان را شکل دیگری ترتیب دهیم.به همین خاطر پیشنهادعملی این است که رنگ سیاه را در عزاداری های ما تاجائییکه ممکن است حذف کنیم ویا حتی آنرا کم کنیم ورنگ سبز را برجسته تر کنیم که رنگ زایندگی و زندگی است.بگوئیم بزرگی چون امام حسین (ع) به عنوان یک انسان والا تعالی دهنده است.

سبز درختی است که روبه بالا وروبه خورشید می رود وبه تعالی حرکت می کند.نگارنده حرفم این است که اگر این سخنان من معقول ومعنادار هستند در جهت تبدیل تدریجی مناسک شیعی حرکت کنیم .محتواها ،محرک ها وزمینه های محیطی عاشورا را عوض کنیم و آرام وآرام رفتارهایمان را عوض کنیم ومناسک را از سمت مناسک غم فقدان به سمت مناسکغم ناشی از تذکار یا تذکر سوق دهیم و آرام آرام غم فقدان را کنار بگذاریم..
انتهای بحث را مزین می کنیم به شعر زیبایی از مولوی. در دفتر ششم مثنوی ابیاتی دارد که بیان می دارد مناسک عاشورایی را از نوع سوگ وغم فقدان نگیرید”” این نوع مناسک را نقد می کند و در واقع مناسک را نوعی زایندگی ورشد تعالی در آن می بیند ” مولوی امام حسین را انسان والایی می داند.
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت پر همی‌گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد قصد جست و جوی آن هیهای کرد
پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد چیست این غم بر که این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد که بمرد این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او و القاب او شرحم دهید که غریبم من شما اهل دهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرم تا ازینجا برگ و لالنگی برم
آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای
روز عاشورا نمی‌دانی که هست ماتم جانی که از قرنی بهست
پیش مؤمن کی بود این غصه خوار در عشق گوش عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح
——-
گفت آری لیک کو دور یزید کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم و چون خاییم دست
چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند
روز ملکست و گش و شاهنشهی گر تو یک ذره ازیشان آگهی
ور نه‌ای آگه برو بر خود گری زانک در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرابت نوحه کن که نمی‌بیند جز این خاک کهن
ور همی‌بیند چرا نبود دلیر پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر
در رخت کو از می دین فرخی گر بدیدی بحر کو کف سخی
آنک جو دید آب را نکند دریغ خاصه آن کو دید آن دریا و میغ

۲۶/۰۵/۱۴۰۰

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

زارعی یکشنبه , ۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۷:۰۹

به نام خدا جناب دکتر حسینی سلام . نظر به تخصص شما در مورد آیین های مذهبی و رفتارها و اندیشه های اجتماعی ، مقاله ای پرمغز نگاشتی‌ نقد رفتار و اندیشه وعملکردهای اجتماعی از زبان متخصص امر
هدایت گری جامعه فرهیخته و تحصیلکرده است که هدایتگران عام از عهده آن تاکنون بر نیامدند. و نتیجه مقاله شما را باید در مراسم امسال محرم بیان کرد و نوشت تا در جهت اصلاح حرکت کنیم و زود به نتیجه برسانیم سپاس