تاریخ انتشار : پنجشنبه 4 خرداد 1402 - 12:57

"محمد زرین"؛

«دوم خرداد» ماه، در محاق!

«دوم خرداد» ماه، در محاق!
ربع قرن بعد از روزی که در تاریخ معاصر ایران «دوم خرداد» شد، کمتر از تمام سالهایی که بعد از آن گذشته، نامی از آن برده می‌شود.

“محمد زرین”/” صبح خرد”؛ ربع قرن بعد از روزی که در تاریخ معاصر ایران «دوم خرداد» شد، کمتر از تمام سالهایی که بعد از آن گذشته، نامی از آن برده می‌شود.

حتی استوری و وضعیت گذاشتن را معیار سنجش قرار دهیم هم امسال کمتر کسی از این روز یادی کرد ؛ چرایی این فراموشی «عمدی» و «عمومی» ملت نسبت به روزی که تا سالها بعد از آن بعنوان یک روز ملی جشن گرفته می‌شد، نیازمند دست کم یک سمینار است که با حضور کارشناسانی از همان نسل است که، هم آن روز را شاهد بوده باشند، هم امروز درد مردم را خصوصاً نسل جدید بدانند.

 ولی برابر ظرفیت این نوشتار به چند سطر اکتفا می شود :

نخست: باید رفت و گشت و کسانی را که در انتخابات خرداد ۱۳۷۶ شرکت نکردند پیدا کرده پای صحبت کرد و دلایل شان شنید. اگر زنده باشند البته. احتمالا همان جمله معروف را خواهند گفت:

می خواستیم همان موقع تکلیف یکسره شود. یا اینکه ساختار سیاسی فعلی اساساً اصلاح پذیر نبوده و نیست و از این جمله دلایل.

ولی این گروه لااقل در سال ۷۶ در اقلیت بودند.

چرا که اکثریت رای دهندگان در کمال ناباوری به سید محمد خاتمی رای دادند. همانگونه که اکثر چهره های شاخص حاکمیت و تقریبا تمام نهادهای رسمی به کاندیدای رقیب!

دوم: اینکه امروز بخاطر شرایط سخت و ناگوار کلیت ماجرای دولت اصلاحات را نفی کنیم آیا درست است؟

واقعیت این است که وقایع اخیر مخصوصا یک دهه گذشته که یکی تلخ تر از دیگری بوده، چنان بر مردم سخت گذشته است که کسی را جرأت نام بردن از اصلاحات و خاتمی و… نمانده است.

قطعا هرچه را ملت بر آن اجماع دارند، حق است. ولی در بستر یک بررسی تاریخی شاید بهتر به موضوع رسیدگی کرد.

سوم: یک فرمول منطقی برای بررسی وقایع تاریخی هست با این مضمون که:

هر واقعه ای را بایست در بستر زمانی خودش سنجید!

با این فرمول خواهیم دید که نسلی که دوم خرداد را آفریدند، نسلی بودند که یا انقلاب را دیده بودند، یا جنگ را باهمه تلخی هایش درک کرده بودند. یا دست کم فضای خفقان هشت ساله سازندگی را که توام شده بود با یک رکورد تاریخی در تورم (سال ۱۳۷۴).

لذا چنین نسلی اولا فکر یک انقلاب دیگر را هرگز نمی کردند. چون دیده بودند انقلاب می تواند عامل حفره‌هایی شود که خیلی عمیق تر از قصد اولیه بوده اند( بقول مرحوم مهندس بازرگان : ما از خدا باران خواستیم، سیل آمد). 

پس یک روند آرام اصلاحی، جایگزین بسیار بهتری بود تا یک انقلاب که کسی را اطلاع از نتیجه آن نیست. 

ثانیاً : جنگ را دیده بودند. همان زمان مثل قبل تر و امروز شایعه احتمال درگیری نظامی آمریکا و ایران بود. می گفتند اگر فضای سیاسی با انتخاب تندروها بسته تر شود، ممکن است آمریکا حمله کند.

پس بهتر بود با حضور حداکثری در انتخابات یک نیروی مردمی را ولو با مخالفت حاکمیت بر سر کار آورند و پشت سر وی به سوی جامعه ای باز و رو به جلو حرکت کنند.

چهارم:

هشت سال بود به بهانه سازندگی، مردم هم از رفاه محروم مانده بودند هم از آزادی های اجتماعی! حالا یکی پیدا شده بود که با ادبیاتی متفاوت سخن می گفت.

از آزادی، از کرامت انسانی، از تعامل با جهان و از «ایران برای تمامی ايرانيان»!

اینها سخنانی تازه بود که واقعاً خریدار داشت.

هرچند همان هسته سخت قدرت که امروز به خشن ترین شکلی جلو اراده اکثریت ایستاده است، آن روز هم _نه به شدت امروز_ایستاده بود.

پنجم: خاتمی آمد. در اولین اقدام عاجل دست روزنامه نگاران را به گرمی فشرد.

 قلم ها قرار بود جای سلاح ها را بگیرد و زبان ها بر دست ها غلبه کند.

 «بهار مطبوعات» اصطلاحی است که بعدها برای فاصله سال‌های ۷۶تا ۷۹بکار رفت.

واقعا هم چنین بود. مردم بشدت تشنه دانایی بودند. می خواستند بدانند اشکال کار دقیقآ کجاست و موانع بر سر راه توسعه و آزادی های فردی و اجتماعی چه کسان و چه نهادهایی هستند؟! . می خواستند بدانند پولشان کجاها هدر می رود که هرچه می دوند نمی رسند.

ولی بزنگاه دقیقآ همین جا بود. دانستن این اسرار برای اردوگاه مقابل خوشایند نبود.

از آنچه نگارنده بخاطر دارم یک تیتر و یک خبر را برای نمونه می آورم، شاید شرح بیشتری نیازمند نباشد :

_کیهان در تیتری پرسیده بود : این آقایان مدعی اصلاحات، اول بگویند دقیقاً چه چیزی را می خواهند اصلاح کنند؟!

و این خبر : چندین اسکله غیر قانونی متعلق به یک نهاد نظامی در سواحل جنوبی تعطیل شد.

همین دو خط می تواند گویای تقابل شدید نهادهای قدرتمند با دولت مردمی باشد.

دولتی که رئیس آن در پایان کار گفت:

هر نه روز یک بحران برای دولت درست می کردند!

باری! عزیزانی که امروز با شنیدن نام خاتمی و هر نوع اصلاحی حالت چندش بهشان دست می دهد، خوب است پای صحبت آنها که از نزدیک شاهد بودند هم بنشینند.

 این درست که خاتمی برانداز نبود و نیست، ولی اینرا هم از یاد نبریم که آن روز واقعا کمتر کسی حتی احتیاجی به براندازی می دید.

یک درخت داشتیم. مدتها بود شاخ و برگ های زائد آن هرس نشده بود.

در چنین شرایطی کدام باغبانی می‌خواهد درخت را از بیخ و بن برکند؟(هرچند در تیر ۸۴ آن درخت به کل از ریشه کنده شده جای آن بوته ای بی ثمر کاشتند) 

طبیعی است که با اصلاح شاخ و برگها انتظار ثمر دهی داشت.

اینکه در باغ عده ای دیگر هم باشند که به سوی باغبان ها حمله ور می شوند تا اینکه درخت بخاطر عدم رسیدگی، بیمار شود و کم کم خشکیده شود و تبدیل به یک تنه خشکیده شود، آن حکایت دیگر است.

ما ناچاریم با گذشته خود رفتار منطقی داشته باشیم. شاید این به نفع ساختن آینده هم باشد.

م. ز

دوم خرداد ۱۴۰‪۲

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

منصور درخشان دوشنبه , ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۳:۲۱

درود بر آقای زرین واقعا جالب نوشتند درود وسپاس از جنابعالی