برای دوستی با « سیدقادرلاهوتی» باید با «محمود منطقیان» دشمن باشیم؟! سیدضیاءرضاتوفیق: از تخریب و بداخلاقی پرهیز کنیم
جمانیوز: چرا دوستی با یک اصلاح طلب شاخص در حوزهای، لازمهاش دشمنی با اصلاح طلب شاخص یا کاندیدایی در حوزهی دیگر است؟ برای دوستی با سیدقادرلاهوتی حتما باید با محمود منطقیان دشمن باشیم یا بالعکس ؟ سیدضیاالدین رضاتوفیقی سیدضیاالدین رضاتوفیقی اخیر مطلبی با عنوان « معیارهای اصلاح طلبی» را در اختیار برخی رسانهها قرار
جمانیوز:
چرا دوستی با یک اصلاح طلب شاخص در حوزهای، لازمهاش دشمنی با اصلاح طلب شاخص یا کاندیدایی در حوزهی دیگر است؟ برای دوستی با سیدقادرلاهوتی حتما باید با محمود منطقیان دشمن باشیم یا بالعکس ؟
سیدضیاالدین رضاتوفیقی
سیدضیاالدین رضاتوفیقی اخیر مطلبی با عنوان « معیارهای اصلاح طلبی» را در اختیار برخی رسانهها قرار داد که به این مطلب واکنشهای زیادی صورت گرفت. رضاتوفیقی با ارسال متن جدیدی به برخی از این واکنشها پاسخ داد.
کاشکی هستی زبانی داشتی
تا ز هستان پرده ها برداشتی
هر چه گوییای دم ِهستی از آن
پردهای دیگر بر او بستی بدان !
آفت ادراک آن قال است و حال
خون به خون شستن ، محالست و محال
مطلبی با عنوان معیارهای حداقلی اصلاح طلبی از نگارنده منتشر شد که واکنش های متفاوتی در پی داشت. دوستان و منتقدانی به صورت حضوری و تلفنی و قلمی در تایید یا رد آن نظر دادند که از همهی آنان متشکرم. آن نوشته نظرات فردی کوچک از جمعیت بزرگ و فرهیختهی اصلاح طلبان استان کهگیلویه و بویراحمد و نظرات شخصی بود و در نوشتن و انتشار آن با هیچکس از دوستان مشورت نشده بود. پس اگر عیب و نقصی در آن وجود دارد تنها متوجه نگارنده است.
دریغا که اخلاق در بین بسیاری از ما، اعم از اصلاح طلب و اصولگرا گوهری نایاب و یا کمیاب است و همین منشا بداخلاقیها و گفتارها و رفتارهای ناهنجار و تخریب و ناسزا و آسیب رساندن به یکدیگر و اتهامهای ناروا و دین ابزاری و قدرت محوری و تجاوز به حقوق یکدیگر، از تهران تا استان کهگیلویه و بویراحمد است. هیچگاه در خلوت از خود پرسیده ایم که افکار و رفتار و کردار ما در گذشته و حال با چه انگیزهای بود و چه هدفی را دنبال کرده یا میکنیم و کجاها اشتباه کرده یا میکنیم؟ باور به خدا و معاد و وجدان و سلامت نفس و خیرخواهی و نیکوکاری و دگرخواهی، آیا تاثیری در اعمال ما دارد؟ اهل محاسبه نفس هستیم که حاسبوا قبل ان تحاسبوا؟ به کجا داریم میرویم و چه میخواهیم و روز مرگ و برای روز رستاخیز چه اندوختهایم؟ آیا انگیزهی ما رسیدن به قدرت با هر وسیله نامشروع است؟ اگر چنین است ما برای رسیدن به قدرت و یا حفظ آن دست به هر خیانت و جنایتی خواهیم زد و از انسانیت ما چیزی باقی نخواهد ماند و مسخ و مسحور قدرت فریبنده خواهیم شد که مردم باید از شر ما به خدا پناه ببرند و البته بیشترین آسیب دنیوی و اخروی به جماعت قدرت طلبان بیهدف و بی اخلاق خواهد رسید و برای تایید این سخن کافیست به سرنوشت بدفرجام قدرت طلبان خودخواه و مستبد و بیرحم تاریخ نگاهی بیندازیم و عبرت بگیریم. گر چه میدانیم که گوش سواران بر قاطر چموش قدرت، کر است و دیوانهوار به سمت پرتگاه هولناک سقوط میتازند و اهل عبرت نیستند اما اهل اخلاق و بخصوص جوانان میدانند و باید بدانند که پیامبر ما رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاق عنوان کرد نه قدرت و ثروت و منافع مادی.
چون سال انتخابات است و به طور طبیعی جنگ قدرت آغاز شده است، برخی دوستان به اصل مضمون آن نوشته که معیارهای اصلاح طلبی بود توجه نکردند و حاشیه را بر متن ترجیح دادند و از ظن خود یار شدند و تفسیرهای خاص کردند و مصداق تعیین کردند و این البته حق مخاطب است. واکنشها بیشتر معطوف به این پاراگراف حاشیهای بود: «اما گاهی کسی یا کسانی برای ضربه زدن به یک نماینده یا کاندیدای اصلاح طلب یا یک مدیر اصلاح طلب با کاندیدا تراشی، به قصد شکست یک نمایندهی اصلاح طلب، هر چند مورد انتقاد، با اصولگرایان شناخته شده هم پیمان میشوند. این کاری به غایت ناجوانمردانه و دور از اندیشه و منش اصلاح طلبی و حتی دور از اخلاق سیاسیست و اصلاح طلبان باید هوشیار باشند که چنین حرکتهای بیمبنا و توطئه گرایانهای آب به آسیاب رقیب میریزند و جز پشیمانی و سرافکندگی برای بانیان و آمران و عاملان آن، چیزی در پی نخواهد داشت و از بین اصلاح طلبان اصیل رانده و در میان اصولگرایان هم مانده و درمانده خواهند شد» همچنان به مضمون این پاراگراف حاشیهای عمیقا معتقدم. اما این قضیه شامل همهی حوزه های انتخابیهی استان و برخی حوزهها در استانهای دیگر می شود و مختص یک حوزهی خاص نیست.
تحلیل کلی نگارنده که شامل همهی حوزههای انتخابیه میشود همین است که بیان شد. بر این باورم که مواضع اصلاح طلبان در استان کهگیلویه و بویراحمد باید متناظر و هماهنگ با مواضع اصلاح طلبان در سطح ملی باشد که در حد توان تلاش کنیم تا کاندیداهای اصلاح طلب یا معتدل و هماهنگ با دولت اعتدالگرا وارد مجلس شوند. اگر نمایندهای در حوزهای مورد نقد یا حتی نفی برخی از دوستان است خود از هر طریق که لازم می دانند اقدام کنند. نویسنده منکر نقد نیست اما با نفی مخالف است. در مورد دوست بزرگواری که برخیها او را مصداق دانستند باید گفت که او علاوه بر اصلاح طلب بودن و شایستگی ها و فضائل و سوابق خوبی که دارند گمان نمی رود که بدون مصلحت اندیشی و مشورت با دوستان و همفکران استانیاش در حوزهای ثبت نام کند. علاوه بر این کاندیدا شدن برای هر فردی با هر گرایشی در هر حوزه ای حق قانونی و حق شهروندی هر کسیست و هیچ فرد یا حزب و گروهی بلحاظ قانونی مجاز به منع او از این کار نیست. پس این نظر از منظر حقوقی نبود. در هر سه حوزهی انتخابیهی استان حق کاندیداتوری برای هر کسی حقی قانونیست و کسی را حق ایجاد ممانعت در این مورد نیست. آنچه مد نظر بود بلحاظ اخلاقی و گرایش اصلاح طلبی بوده و هست. متاسفانه کلمات «آمران و بانیان و عاملان» را نیز به برخی دوستان اصلاح طلب نسبت دادند که هرگز چنین قصدی و نیتی در کار نبود.
اما اینکه نوشتند آن نوشته مملو از تناقض بود کافیست یادآوری کنم که یک مراجعهای به تعریف و معنای تناقض بشود که در آن هشت وحدت شرط است. وحدت موضوع، محمول، شرط، اضافه، جزء و کل، قوه و فعل، زمان و مکان. با لحاظ این شرایط و فهم معنای تناقض هیچ تناقضی در آن نوشته پیدا نخواهد شد و چنین برداشتی ناشی از سوء تفاهم است.
لازم میدانم در اینجا پرسش هایی را از دوستان اصلاح طلبم بپرسم که چرا هرگاه اصلاح طلبان پیروزی یا گشایشی به کف می آورند بحث قومیت و قوم گرایی و شهرستان گرایی بین ما اوج می گیرد؟ چرا چنین آفتی بین اصولگرایان استان نیست یا حداقل به چشم نمی آید؟ خود شما به خود پاسخ دهید که پاسخ من موجب سوء استفاده ی رقیب می شود. چرا ما در هر سه حوزهی انتخابیه بر سر مشترکات خود متمرکز نمی شویم و یکدیگر را نفی می کنیم؟ چرا حتی در یک حوزهی انتخابیه اینقدر بر وجه افتراق خود تاکید می کنیم؟ چرا به جای موضع مترقی اصلاحات محوری، بر موضع واپسگرایانهی قومیت محوری و شهرستان محوری یا شخص محوری اصرار داریم؟ چرا دوستی با یک اصلاح طلب شاخص در حوزهای، لازمهاش دشمنی با اصلاح طلب شاخص یا کاندیدایی در حوزهی دیگر است؟ برای دوستی با حاج بهرام تاجگردون حتما باید با سید باقر موسوی یا دکتر مندنی پور دشمن باشیم یا بالعکس ؟ برای دوستی با آقای منطقیان حتما باید با آقای لاهوتی دشمن باشیم یا بالعکس؟ چه کسانی چنین خطوط قرمزی را تعیین کردند؟ وقتی خود این بزرگواران چنین توقعی ندارند پس این مرزبندی های موهوم چه وجهی دارند؟ باید از این مرحله عبور کنیم و اصلاحات را محور فعالیت سیاسی خود قرار دهیم و در پی گسترش احزاب و تشکلها و مرجع قرار دادن آنها در فعالیتهای سیاسی اصلاح طلبانه باشیم. اصرار بر کاندیدایی خاص نکنیم. هر کس از درون اجماع اصلاح طلبان برآمد از او حمایت کنیم. هیچ کاندیدایی را تخریب نکنیم و متوجه رد صلاحیتها یا تعدد کاندیداها باشیم. هر کاندیدایی در جای خود محترم است و اصلاح طلبان از او بی نیاز نیستند. بحث ها و گفتگوها و نقد و نفی و تخریبها پایانی ندارد. برخی از این رفتارها در طبیعت و سرشت برخی آدمها ریشه دارد و باید در پی درمانی باشند.
عشق برد بحث را ای جان و بس
کو ز گفتگو شود فریاد رس
عشق به خدا و مردم، عشق به پیشرفت کشور و استان، عشق به همنوع و عشق به آزادی، آزادی از منیت و اهواء شخصی، آزادی از استبداد مزمن، آزادی از استثمار و بی عدالتی، آزادی در شکوفایی استعدادها، آزادی در انتخاب و آزادی در تعیین سرنوشت.
منبع:کبنا
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0