تاریخ انتشار : جمعه 8 دی 1402 - 20:13

برای "نماینده فعلی کهگیلویه بزرگ"؛

برای یک مرد، دردی فراتر از نادیده گرفته شدن نیست!

برای یک مرد، دردی فراتر از نادیده گرفته شدن نیست!
به نظر میرسد در کهگیلویه بزرگ،این فصل مشترک،بین اکثریت مردم شکل گرفته است.این روزها،مردم کهگیلویه،اعم از خرد و کلان و چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا و بیسواد و تحصیلکرده،عمدتا روی یک موضوع،وحدت نظر دارند.

“صبح خرد”؛  شازده کوچولو پرسید: غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟
روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه! ((از کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت آگزوپری))

انسانها،فارغ از همه اختلافها،فارغ از همه دسته بندی های نژادی و سیاسی و ایدئولوژیک،گاهی در یک نقطه ای به هم میرسند.گاهی یک فصل مشترکی بین آدمها شکل میگیرد.گاهی در یک وجهی با هم شریک میشوند..

به نظر میرسد در کهگیلویه بزرگ،این فصل مشترک،بین اکثریت مردم شکل گرفته است.این روزها،مردم کهگیلویه،اعم از خرد و کلان و چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا و بیسواد و تحصیلکرده،عمدتا روی یک موضوع،وحدت نظر دارند.

علیرغم تکثر در خیلی از موارد،اما بخش اعظم مردم کهگیلویه، روی حذف موحد از عرصه سیاست،اتفاق نظر دارند؛  انگار مردم این دیار،خودشان را برای یک ((نه)) بزرگ آماده میکنند.((نه)) به موحد. و برای یک انسان،هیچ دردی بدتر از فراموش شدن نیست. برای یک مرد،دردی فراتر از نادیده گرفته شدن نیست.

برای یک‌فعال سیاسی که سالها در بدنه قدرت بوده است و دیرزمانی خودش را محبوب قلوب میدانست،دردی بالاتر از این نیست که روزی مردم،بی تفاوت از کنارش بگذرند.

مخصوصا برای تشنگان قدرت، چیزی ورای این نیست که با چشمان خود ببینند که همان آدمهائی که روزی دور و برشان بودند،امروز،دیگری را در آغوش گرفته اند.
چقدر سخت و سنگین است که از میدان مسابقه حذف شوی و چشمی نگران رفتنت نباشد و قلبی با رفتنت به درد نیاید و دستی بدرقه ات نکند و اشکی برایت نریزند.و موحد امروزه اینگونه است. در هر نفس، گامی به حذف از سیاست نزدیک میشود.حذف در عین تنهائی….غم انگیز است و حزن آلود.مثل صدای دردناک چاووشی،مثل غزلهای شهریار، مثل زمزمه های شریعتی در کویر و….دردناک است این حالت.بویژه برای مردی که دچار سندرم حرص به قدرت است،دردناکی عظیمی است.اینکه بروی و مردم ناراحت نشوند.

((چه تلخ است لذت را “تنها” بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای ست “تنها” خوشبخت بودن.در بهشت،تنها بودن سخت تر از کویر است. در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند یاد “تنهایی” را در سرت زنده میکند . “تنها” خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است.

“تنها” بودن ، بودنی به نیمه است))
پ.ن۱؛دکتر شریعتی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.