تاریخ انتشار : سه شنبه 20 مرداد 1394 - 7:29

یادداشت “تاج گردون “خطاب به مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان

یادداشت “تاج گردون “خطاب به مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان

پایگاه  خبری -تحلیلی “جمانیوز”(jamanews.ir)    نماینده مردم گچساران و باشت طی نامه ای خطاب به مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، از وی خواست تا در برگزاری مراسمات تجلیل از پیشکسوتان برنامه ریزی دقیق تری صورت گیرد.     بسمه‌تعالی جناب آقای دهبانی پور مدیرکل محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد سلام

پایگاه  خبری -تحلیلی “جمانیوز”(jamanews.ir) 

 

نماینده مردم گچساران و باشت طی نامه ای خطاب به مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، از وی خواست تا در برگزاری مراسمات تجلیل از پیشکسوتان برنامه ریزی دقیق تری صورت گیرد.

 

 

بسمه‌تعالی

جناب آقای دهبانی پور
مدیرکل محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد

سلام و علیکم

ضمن خسته نباشید به جنابعالی جهت برگزاری مراسم روز خبرنگار و تبریک مجدد به این عزیزان، در برنامه نشست با خبرنگاران در مرکز استان که به‌پاس زحمات و تجلیل از پیشکسوتان اصحاب رسانه بود خاطراتی برایم زنده شد، از این طریق آن را بازگو می‌نمایم تا از زیر خروارها خبر خاک خورده و خروارها خاطره زحمات اصحاب رسانه و عرق‌ریزان روحشان را یادی کرده باشم.
در شهری به نام گچساران، از ابتدای دهه‌ی  ۴۰  تا همین روزها… مردی دوچرخه‌ای داشت و  خورجینی پر از روزنامه. همه‌ی شهر آن مرد را می‌شناختند. باجه (دکه) روزنامه‌اش، محل جمع شدن روزنامه‌خوانان و اهالی مطبوعات و فرهنگ و ورزشکاران و… بود. نشریات آن روزها را اگر ورق می‌زدی و اگر خبر جذابی از شهری که نامش را بردم ابتدا یا انتهای آن مطلب، بی‌شک حتی با بی‌دقتی دیده می‌شد و ردی از دوچرخه و خورجین و عرق‌ریزان آن مرد که برای جمع‌آوری خبر در همه‌جا و همه حال بود… روزنامه‌ی اطلاعات، اطلاعات هفتگی، روزنامه‌های ورزشی مثل دنیای ورزش و…

مرور خاطراتم تمام نشده بود، تجلیل تمام شد و خبری از آن مرد که بی‌صبرانه منتظر بودم شاید دیداری دوباره برایم تازه شود، اما خبری از وی نشد! درگیر آن خاطرات بودم که به همان شهر رسیدم، جویای احوالش شدم به حمدالله سلامت بود و در همان شهر ساکن و هنوز دوچرخه‌ای داشت…

برخلاف جلسه یاسوج از وی دعوت بعمل آمده بود و بهانه‌ای شد تا دوستان ذکر خاطره‌ای از آن مرد داشته باشند. یکی از خاطراتی که شنیدم و ظاهراً خبرش را ایشان کارکرده بودند بارگیری اولین محموله نفتی گچساران توسط نفت‌کش هلندی در جزیره خارک بود و خاطرات دیگری ازاین‌دست و از عزیزان دیگر. آن مرد که در باران که در گرما آمدورفت تا خبرها و تاریخ و اتفاقات روزهای رفته را ثبت کند، علی اکبرحیدری نام دارد و البته مرحوم نبی زاده و ایثارگران، کاییدی، مرادی و… نام‌های آشنای عرصه خبر در دهه‌ی گذشته آن شهرند. علی‌اکبر حیدری؛ مردی که از او خبری در آن مراسم نبود و ای کاش بود… و ای‌کاش که قدر داشته‌های مان را بیشتر بدانیم و در این روزهایی که بی‌مهری‌ها کم نیستند، به اینگونه افراد بیشتر مهر بورزیم و دلی را شاد کنیم… این دوچرخه ران ها یادگاران بی بدیل فرهنگ این شهر و استان هستند، که باید آنها را حفظ کنیم.

من تشکر بابت نیت خیرتان در جهت برگزاری آن مراسم، لازم دانستم یادآور شوم که اگر تصمیم به چنین کاری‌هایی هست، از هفته‌ها قبل برنامه‌ریزی دقیق‌تری صورت گیرد و به‌گونه‌ای عمل شود که خدای‌نکرده اسباب رنجش خاطر یک عزیز و یا عزیزانی را فراهم نکنیم. امیدوارم در پیش برد اهداف خطیر فرهنگی و هنری خود سربلند باشید.

با احترام غلام‌رضا تاج گردون

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.