تاریخ انتشار : چهارشنبه 31 مرداد 1403 - 22:49

به قلم حمید عزیزی؛

“از نهضت ملّی تا وفاق ملّی”

“از نهضت ملّی تا وفاق ملّی”
هرچند چنین دولتی می تواند از لحاظ سنت شکنی اصلاح طلب، اصولگرا امیدبخش باشد و بارقه ی امیدی برای گذار از فرهنگ سیاسی منازعه که تنها راه پایان یافتن منازعه را منازعه می داند به فرهنگ سیاسی سازش باشد

“حمید عزیزی” /”صبح خرد”؛  تاریخ ایران معاصر سرشار از مسائل پیچیده و ابهامات بسیار است، لیکن مرور حوادث، جنبشها و تحولات سیاسی اجتماعی آن، شباهتهایی را به ذهن متبادر می سازد که شایسته است مورد مداقه و عبرت باشد. در هفته اخیر خاطرهی جمعی تلخی ایرانیان وارد هشتمین دهه خود شده است. ۲۸ مرداد پایان نهضت استقلال طبی و آزادی خواهی ملت ایران در سال ۱۳۳۲ بود. سالروزی غم انگیز که هرچند با تشکیل دولت «وفاق ملی» مسعود پزشکیان کمرنگ شد ولی شباهت ترکیب دولت مسعود از حیث گوناگونی و تفاوتهای اعضای آن ما را وامی دارد به پشت سر، به هفته دهه قبل نگاهی دیگر بیندازیم.

نهضت ملی شدن صنعت نفت یکی از مهمترین و نویدبخش ترین رویدادهای تاریخ ایران معاصر است. ایران در زمره ی کشورهای جهان سومی بود که شاهد دو انقلاب بود: یکی انقلاب سیاسی علیه سلطه بیگانه و دیگری انقلاب اجتماعی و اقتصادی علیه فقر. ترکیبی از لجاجت و تکبر انگلیسیها، عدم توانایی ایرانیان در رسیدن به اتحاد و کوچک شمردن پاره ای از عوامل مهم از جانب دولتمردان ایران از دلایل ناکامی نهضت به شمار می آمد. یکی از این کوچک شمردن ها توانایی نفوذ انگلیسی ها در دستگاه حاکمه آمریکا بود. اعمال نفوذ و فشار شرکت نفت ایران و انگلیس بر شرکت های نفتی بزرگ آمریکا که منجر به خودداری آنان از کمک به استخراج و بازاریابی نفت ایران شد یکی دیگر از این کوچک شمردن ها بود. این کوچک شمردن ها با بزرگ شمردن توانایی ایران در توسعه صنایع نفت بدون حضور کمک های خارجی، تشدید یافت.

نهضت ملی شدن را تجلی آرمان های ناسیونالیستی و نمونه ای از مبارزه آزادی خواهانه در کشورهای جهان سوم می داند. این جنبش اساساً از سوی روشنفکران دموکرات و به ویژه مصدق رهبری می شد. طبقه متوسط به همراه اکثریت طبقات فرودست شهری که در اوایل سال ۱۳۳۱ به نهضت پیوستند از حامیان اصلی نهضت به شمار می رفتند. بنابراین در اصل نهضت یک نهضت مربوط به طبقه متوسط بود که طبقه فرودست نیز در مبارزه ی خورد بر علیه سلطه ی خارجی و الیگارشی داخلی از آن حمایت کردند. اما رهبرانی که در روزهای آغازین نهضت با همکاری یکدیگر نهضت را به پیش می بردند، دارای اختلافات عقیدتی بودند و در مورد آینده ی سیاست و جامعه در ایران اشتراک نظر نداشتند. وجود گرایش های راست، چپ، میانه و در درون جبهه ملی نیل به یک برنامه منسجم برای برقراری یک نظم جدید را دشوار می ساخت. کاری که تنها یک رهبر قاطع می توانست از عهده آن برآید.

مصدق شخصیتی کاملاً کاریزمایی داشت. اما کاریزمای مصدق تنها ابزار بسیج کننده نهضت نبود. سازمانها و احزاب راست، چپ، مرکزگرای درون جبهه ملی موتور محرکه ی نهضت به شمار می آمدند. ویژگی های ایدئولوژیکی، پایگاههای اجتماعی و رهبران گروهها، سازمانها و احزاب چنان متفاوت بود که تداوم همبستگی عناصر تشکیل دهنده ی جبهه ملی را مبهم می ساخت. این معضل ضربه ای بسیار جدی بر نهضت وارد ساخت. در حقیقت بنیادی ترین مشکل در ماهیت خود جبهه ملی نهفته بود. جبهه ملی یک جزب سیاسی نبود. بنابراین نه از یک ساختار منسجم برخوردار بود و نه یک ایدئولوژی جامع و فراگیر داشت.

جبهه ملی یک سازمان چتری متشکل از گروههای مختلف با جهان بینی و برنامه های متفاوت بود. بسیاری از سازمانها و احزاب درون جبهه ملی عمدتاً ابزار برآورده کردن منویات رهبرانشان بودند. اختلاف و تفاوت میان گروهها هنگامی که زمان تعیین استراتژی و شیوه های نیل به اهداف فرا می رسید، سرباز می کرد. ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی نهضت را به شکست کشانید. در داخل کشور، تداوم مبارزه ملی منافع گروههای قدرتمند و افراد دارای جایگاه ممتاز را که نفوذ سیاسی و اقتصادی شان مرهون قدرت های بیگانه بودند، به مخاطره انداخت. از طرفی مصدق به رغم کاریزمایش از یک ارتباط نظام مند و سازمان یافته با پایگاه حمایتی خود برخوردار نبود.
علی رغم تفاوتهایی که می توان بین دولت برخاسته از نهضت ملی و دولت وفاق ملی قائل شد، اما کدهای مشابهی هم می توان یافت. رقابتها و دشمنی های خارجی همچون دوره نهضت ملی وجود دارد و گاها شدت یافتند. ترکیب دولت وفاق ملی مسعود، همانند نهضت ملی مصدق از گروههای سیاسی متفاوت تشکیل شده است که در خوش بینانه ترین حالت می توان تصور کرد ۳۰ درصد از اعضای آن در دو دور انتخابات برگزار شده به رئیس جمهورش رأی دادند.

هرچند چنین دولتی می تواند از لحاظ سنت شکنی اصلاح طلب، اصولگرا امیدبخش باشد و بارقه ی امیدی برای گذار از فرهنگ سیاسی منازعه که تنها راه پایان یافتن منازعه را منازعه می داند به فرهنگ سیاسی سازش باشد که محور اساسی آن تأمین منافع ملی و خیر همگانی و آحاد مختلف جامعه از هر طبقه اقتصادی- اجتماعی تا نگرش های سیاسی و فرهنگی باشد امّا از آنجا که شخصیتی کاریزماتیک مثل محمد مصدق در نهایت موفق به حفظ انسجام و اتحاد گروههای تشکیل دهنده دولتش نشد می طلبد که مسعود پزشکیان از یک طرف با وجود حمایت قاطع اصلاح طلبان از وی در ایام انتخابات به دلیل عدم وابستگی به حزب خاصی و از طرف دیگر گوناگونی گرایش های سیاسی موجود در کابینه تدبیر ویژه ای جهت افزایش توانمندی حکمرانی، پاسخگویی، شفافیت، کارآمدی جهت حل مسائل سیاسی داخلی، سیاست خارجی و بحران های اقتصادی و اجتماعی بیندیشد.

باشد که برآیند زخمهای گذشته و امیدهای ایرانیان در آینده روشن باشند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 2
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مصطفی نظری پنجشنبه , ۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۱

متنی بسیار عالی وپرمحتوی درود بر دکتر عزیز

مصطفی نظری پنجشنبه , ۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۶

دکتر عزیز مطلب مهمی را ارایه ددادین…. اما ایا به نظرتون دکتر پزشکیان در انجام دولت وفاق ملی موفق خواهد بود وموانع پیش روی دولت ایشان چه خواهد بود…