فرهنگ و ادب؛
بهمنی و حرارت عاطفه
“صبح خرد”، شامگاه دیشب، مردی از آسمان شعر و ترانه این سرزمین پرکشید که بهرغم فامیلی مرتبط با برف و سرما و زمستانش، پر از حرارت بود؛ حرارتی که در ذات عشق است.
بسیاری میدانند که محمدعلی بهمنی، زاده بندرعباس بود. البته درستش این است که در قطار متولد شد و این روندگی، در شعر او هم مشهود است. هیچگاه درجا نزد، منسوخ نشد، در یک قالب محدود نماند و پابهپای جریانهای تازه شعری، جلو آمد. برای همین است که جوانها به او ارادت داشتند و به عنوان شاعری کهنه و کهنسال، با او برخورد نکردند. جامعه هم برای همین پذیرای سرودههایش در قالب شعر و ترانه بود که بهراستی فرزند زمانهاش بود و حرف مردم امروز را بازتاب میداد، نه اینکه در قوالب پوسیده، حرف تکراری بزند. پا روی زمین داشت، هرچند در شاعری، سیرِ آسمانی را بلد بود.
در سال ۷۸، کنگره شعر و قصه جوان بندرعباس را پایهگذاری کرد و همین همایش ادبی، سرآغاز جریانی تازه در شعر ایران شد و جوانهای بسیاری دست به هنجارشکنیهای موفق زدند و غزل، به عنوان پرتکرارترین و پرطرفدارترین قالب شعری، جانی تازه به خود دید و حرفهایی نو.
برخی در دهه ۷۰ و ۸۰، کوشیدند دوگانهای بین او و حسین منزوی بسازند در غزل و اساسا در تغزل، اما بهمنی، هوشمندانه از کنار این تندرویها عبور کرد. هم شان منزوی را میشناخت و حفظ کرد، هم جایگاه خودش را به مرید و مرادبازی نفروخت. اگر منزوی تحلیلگر تغزل و جهان بود، بهمنی، توصیفگر اینها بود.
بهمنی تنها شعر نمیسرود، بلکه زیستی شاعرانه هم داشت؛ چنانکه خودش در مصرعی گفته: “من زندهام هنوز و غزل، فکر میکنم”. شعر بهمنی، زبانی روان داشت و در سهل و ممتنعی ظریف، هم به دل نخبگان مینشست، هم با مردم عادی ارتباط برقرار میکرد؛ خصوصا آنجا که میگفت:
“با همه بی سر و سامانیام/باز به دنبال پریشانیام
حرف بزن، ابر مرا باز کن/دیرزمانیست، که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست/تشنه یک صحبت طولانیام”!
گفته میشود پیکر شاعر معاصر ایران در بندر عباس به خاک سپرده خواهد شد.
برچسب ها :#محمد علی بهمنی #صبح خرد#غزل #شهریوز
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0